دو روز دیگر، ۱۷ می، روز جهانی مقابله با همجنسگراستیزی است. من همجنسگرا نیستم ولی عمیقا معتقدم افراد تا وقتی که به دیگران صدمه نمی زنند حق دارند هر طور که دوست دارند رفتار کنند. معتقدم رفتارها درست و غلط دارند ولی چون من اعتقاد دارم که رفتار خاصی درست است، نمی توانم آن را به بقیه تحمیل کنم.من از همجنسگراها نمی ترسم بلکه دوستشان هم دارم چون بیشتر از «آدمهای معمولی» درباره جهان اطراف فکر می کنند و معمولا رفتار دوستانه تری دارند. زشت بودن تبعیض را درک می کنند و در جامعه ما، از اولین حقوق زندگی شان محروم هستند
کاشا رو برای اولین بار در کلاس درسمون می بینم. جزو شاگردها است و با علاقه خاصی درس ها رو دنبال می کنه و خیلی جدی سوال می کنه. نسبت به بقیه قیافه جدی و دقیقی داره و گاهی کمی غمگین.
در ابتدای کلاس، از شرکت کنندگان می پرسیدیم از کجا و کدوم سازمان هستند و کاشا جواب داده بود از اوگاندا و سازمان «freedom and Roam» که شاید بشه ترجمه اش کرد به «آزادی و تکاپو». من نمی دونستم این سازمان چیه تا اینکه در جلسات فروم دوباره کاشا رو دیدم. در جایی به اسم «کیو اسپات» کار سازمان اونها فعالیت برای حقوق زنان اقلیت جنسی بود. این چادر هم به همت اونها برپا شده بود و به قول خودشون جایی بود که مردم می توانستند بدون ترس از پلیس و حکومت و جامعه، بگویند که دگرباش جنسی هستند و با مهربانی مواجه شوند. تبلیغ این چادر، یک کاغذ کوچیک بود با نوشته «آرامش خود را بازیابید: Q-Spot»
و بعد از ورود، یکی از چیزهایی که جلب توجه می کرد گوشه ای بود که به احترام اعدام شدگان ایران به خاطر همجنس گرایی اختصاص داده شده بود. با یک عکس از دار زدن اونها و جایی برای نوشتن خاطرات مردم از کسانی که به خاطر گرایش جنسی شان بدون اینکه ضرری برای دیگران داشته باشند، رنج کشیده بودند. روی زمین هم شمع هایی به یاد اعدام های ایران، روشن بود.
از کاشا خواستم یک مصاحبه کوتاه داشته باشه و قبول کرد. مدت ها بود که می خواستم این مصاحبه رو بنویسم و فرصت نمی کردم ولی الان فرصت خوبی است.
همدیگه رو می شناسیم ولی برای خوانندگان سایت خودت رو معرفی می کنی ؟
اسمم هست «ژاکلین کاشا» از کشور اوگاندا. بیست و شش سالم است و از سازمان طرفدار حقوق زنان اوگاندا.
برامون بیشتر از سازمانت می گی ؟
این تنها سازمانی است که در اوگاندا درباره حقوق همجنس گرایان فعالیت میکنه. از سال ۲۰۰۳ فعالیت خودمون رو شروع کرده ایم. سازمان توسط چند نفر از زنان لزبین شروع کرد. اکثر این زن ها به خاطر لزبین بودن در جامعه مشکلاتی داشتند. سازمان ما سازمان اقلیت های جنسی اوگاندا است و در حال حاضر با سه سازمان دیگه همکاری نزدیکی داره:
- اسپکترام اینیشیتیو
- فریدوم من روم
- اینگریتی فلوشین
متاسفانه اسم ها رو سریع گفت و من به فارسی نوشته ام… تایپ فارسی من هم براش جالب بود (:
کاشا نه لبخند می زنه و نه با افتخار صحبت می کنه. موقع صحبت احساس می کنید غمگین است و تجربه ها براش ناراحت کننده. کاشا رو در چادری به اسم Q-Spot دیده ام که تبلیغ اش در سراسر فروم دیده می شه: کیو اسپات خود را کشف کنید!
چادر متعلق به همجنس گرایان است ولی من نمی دونم کیو اسپات چیه. سوال بعدی قراره معلوم کنه:
اسم این چادر کیو اسپات است. من معنی اش رو متوجه نمی شم. می شه برام بگی ؟
کیو، حرف اول کلمه Queer است و کوییر لغتی است که برای همجنس گرایان استفاده می شه. اینجا چادر Q است. یک نقطه امن. ما اینجا رو ساختیم تا بتونیم چند لحظه ای آزاد باشیم.
به من در جامعه ام همیشه گفته اند که آزادی برابر فساد است. تلاش شده به من یاد داده بشه که توی یک چادر آزاد همجنس گرایی، همه در حال سکس هستند…حرف ها رو گوش می دم
اینجا آزادی هست. ما می تونیم حرف بزنیم. افراد زیادی در آفریقا و دنیا هستند که به خاطر همجنس گرا بودن مجبور به سکوت هستند. افراد بی صدا. اینجا اونها حق اظهار نظر دارند. حق حرف زدم. ما اینجا هستیم تا تجربیات خودمون رو به اشتراک بگذاریم و صدای خودمون رو حتی به جامعه هامون هم برسونیم.
جامعه همیشه برای ما ناراحتی ایجاد کرده. ما اینجا هستیم تا به جامعه بگیم که وجود داریم. ما می خواهیم اینجا کنار هم کار کنیم تا صدامون به جامعه برسه. کار کنیم تا احترام، شکیبایی و حق حضور در جامعه برامون ایجاد بشه.
گفتی جامعه با تو مشکل داشته. این مساله چطوره ؟ آیا خانواده ات می دونن که همجنس گرا هستی ؟
بله. خانواده می دونن. ما در سازمان به راحتی در این باره صحبت می کنیم. کسی چیزی رو مخفی نمی کنه. ما رادیکال اکتیویست هستیم. ما باید صحبت کنیم تا افراد ببینند که وجود داریم. هر دختر لزبین حق داره بدونه که اجازه داره در جامعه حضور داشته باشه و برای اینکار می تونه بیاد پیش ما. البته ما حق نداریم به عنوان یک سازمان ثبت بشیم چون لزبین بودن غیرقانونی است.
خانواده من می دونن که من لزبین هستم و مشکلی ندارند ولی با فعالیت اجتماعی ام چرا. اونها می گن لازم نیست همه مردم لازم نیست بدونن من لزبین هستم. می تونم لزبین باشم ولی مخفی. من این رو نمی خوام. در عین حال اونها می ترسن که برام مشکلاتی پیش بیاد. اونها می گن فعالیت های من خطرناک است.
همجنس گرایی غیرقانونی است ؟
بله. غیرقانونی و جرم. در اوگاندا همجنس گرایی حداقل ۴ سال زندان دارد. جدیدا هم قانونی تصویب شده که خیلی شفاف این مساله رو بیان می کنه. در عین حال لزبین بودن در اوگاندا یک تابوی اجتماعی است.
اخیرا حتی قتل هم به خاطر لزبین بودن رخ داده. مثلا یک دختر ۱۵ ساله را مادرش آنقدر کتک زد که مرد. یا در سال ۲۰۰۳ یک دانشجو توسط خانواده اش شدیدا کتک خورد و بعدها به خاطر تحقیری که شده بود، خودکشی کرد. درباره این موارد هیچ کس حرفی نمی زند و دولت هم کاری نمی کند. خیلی تلاش کردیم درباره این موارد با سازمان های حقوق بشری اوگاندا وارد صحبت بشویم ولی همه به دولت وابسته هستند و عملا کاری از پیش نمی رود.
در کشور ما هم وضع نزدیک به همین است. روی دیوار همین چادر عکس اعدام کودکان به جرم همجنس گرایی به چشم می خورد. این فکر ذهنم را به سمت دین می برد. از دین کاشا می پرسم و رابطه آن با همجنس گرایی اش. راستش را بخواهید حدس ام این است که خداناباور باشد. جواب اش شوکه ام می کند. یک مسیحی بسیار معتقد است
دین ؟ اخیرا بعضی سازمان های دینی اوگاندا حتی از همجنس گرایی حمایت هم کرده اند و به همین خاطر دچار مشکلاتی هم هستند. ولی در کل دین مخالف همجنس گرایی است. بخصوص کلیسای انگلیک. من هم یک انگلیک به دنیا اومدم و به عنوان یک مسیحی معتقد زندگی می کنم. هر روز نماز می خونم و دعا می کنم و به نظرم این مساله ربطی به همجنس گرایی نداره. با خانواده و مفهوم دینی اون هم مشکلی ندارم. به نظرم می شه ازدواج کرد و بچه نداشت و مثلا یک بچه خیابانی یا بی سرپرست رو بزرگ کرد. همجنس گرایی بحث توالد نیست، بحث گرایش جنسی است.
به نظرتون کشورهای مشابه چکار می توانند بکنند ؟
در مرحله اول معتقدم که مجازات اعدام باید حذف بشه. اعدام جنایت علیه بشر است. شما نمی تونید کسی رو به جرم چیزی که در اختیار خودش نیست اعدام کنید. کسی همجنسگرایی رو عمدا انتخاب نمی کنه. این جریان طبیعی است پس برخورد با اون باید با برخورد با یک مجرم متفاوت باشه. درباره دزدی مردم حق انتخاب دارند ولی من هیچ وقت انتخاب نکرده ام که همجنس گرا باشم. من مغز همجنسگرا دارم و این جرم نیست. یک امر طبیعی است. این انتخاب نیست بلکه صرفا چیزی است که وجود دارد.
خسته است و سالن شلوغ. به عنوان مسوول این سازمان سرش شلوغ است و کلی آدم برای صحبت صف کشیده اند. بحث را با این سوال تمام می کند که آیا حرفی برای دوستان ایرانی اش دارید ؟
می خوام این پیام رو بدم که ما باید بیاییم بیرون و درباره حقوق خودمون حرف بزنیم. باید کمپین هایی داشته باشیم برای احقاق حقوق خودمون. لازم نیست از حکومت ها یا هر چیز دیگری خواهش کنیم. ما با این صفت به دنیا می آییم و برایمان کافی است که مردم برایمان احترام و حق حضور قایل باشند. نمی خواهیم مردم ما را صد در صد بپذیرند بلکه دنبال شکیبایی هستیم. من اینجا هستم که بگویم یک انسان هستم و حقوق انسانی باید مال همه انسان ها باشد. ما به افراد «مستقیم» احترام می گذاریم پس آن ها هم باید به ما احترام بگذارند.